ما همیشه در مسیر کارهایمان نیاز به مشوق درونی و بیرونی داریم. هر مسیری که انتخاب میکنیم ولو اینکه چقدر به آن کار علاقه داشته باشیم، در طول مسیر با افت انگیزه، علاقه و پشتکار مواجه خواهیم
شد و وجود مشوق میتواند به ما در عبور از تنگناهای مسیر کمک کند. مشوق بیرونی میتواند خانواده، همسر, دوست و یا استاد و مشاور ما باشد. در خصوص تاثیر این مشوقهای بیرونی همگی آگاهی داریم. اما در خصوص مشوقهای داخلی که همان افکار و احساسات خودمان هستند، گاهی مسئله به سادگی و آشکاری مشوق بیرونی نیست. اگر سابقه شکستی هم داشته باشید, شرایط سختتر میشود. ذهن ما دست به کار میشود و نشخوارهای فکری که اکثرا عبارات خودتخریبی هستند شروع میشوند.
مانند: تو هیچ وقت منظم ورزش نمیکنی.
یا تو همیشه یک بازندهای.
کاری که معمولا برای رشد فردی و یا توسعه کسبوکار توصیه می شود. استفاده از جملات مثبت و عبارات انگیزشی است که معمولا آنها را عبارات تاکیدی مینامند .
بطور مثال: من ورزشکار خوبی هستم.
يا من در کسب وکارم فروش بالائی دارم.
ظاهرا انرژی این جملات خوب و مثبت است و انتظار میرود باعث رشد شوند. اما میبینیم این جملات در عمل موثر نیستند و نتایج خوبی حاصل نشده است.
این سوالی بود که دائما در ذهن من جولان میداد، تا اینکه با کتاب کد رمز موفقیت نوشته نوا سنت جان آشنا شدم. این کتاب توصیه جالبی در مورد استفاده از «عبارات تشکیلی» دارد.
عبارات تشکیلی همان عبارات تاکیدی است،با این تفاوت که همان جملات بهصورت سوالی پرسیده میشوند. مثلا عبارت تکمیلی فوق را میتوان به صورت این سوال مطرح کرد:
چگونه میتوانم در زندگی و کسبوکار خود موفقتر باشم ؟
شاید بپرسید آیا صرفا مطرح کردن جملات به صورت سوالی چه تفاوتی ایجاد خواهد کرد؟
جواب آن در ناخوداگاه ما خلاصه می شود.
وقتی شما از عبارات تشکیلی استفاده میکنید ناخودآگاه برای آن پرسش دنبال جواب میگردید و این باعث می شود، تا شما خود را در معرض رسیدن به جواب یا بعبارتی مسیر درست قرار بگیرید.
اکنون سوال جالب اینجاست که اگر این تصمیم در سطح خودآگاه شما اتفاق میافتاد چه تفاوتی با سطح ناخودآگاه شما داشت؟
مزیت این عبارات تشکیلی نسبت به عبارات تاکیدی در همین نکته است. زیرا برای انجام کاری در سطح خودآگاه نیاز به داشتن اراده قوی، برنامه ریزی، پشتکار و استمرار، برای ماندن در مسیر است.
ضمن اینکه بدن دائما میخواهد به همان عادات که در سطح ناخودآگاه است برگردد و لذا مانع تراشیها و اهمالکاریها شروع میشود.
اما زمانی که شما کاری را به صورت ناخودآگاه انجام دهید انرژی کمتری میگذارید و آن را راحتتر انجام میدهید.
در سوالهای عبارات تشکیلی،طرح و پرسیدن سوال درست و اثرگذار بسیار مهم است.
مثلا اگر شما از خودتان بپرسید که چرا من ثروتمندم؟ در حالی که نیستید این سوال کمکی به شما نمیکند.
اینجا بود که وقتی سوالات تشکیلی خودم را بررسی کردم فهمیدم که سوالی که با آن احساس همذات پنداری نداشته باشم، تغییری در من ایجاد نمیکند.
اما اگر سوالم اینگونه باشد که گویا من در آن روند و مسیر هستم و میخواهم بهتر پیش روم، این روش میتواند بسیار اثرگذارتر باشد.
مثلا سوال بالا را اینگونه بپرسم: چگونه میتوانم ثروتمندتر شوم؟
با این سوال خودم را ثروتمند فرض نکردهام، پس در درونم احساس فریب خودم را ندارم. اما حسم این است که در مسیر ثروتمندتر شدن هستم پس برایم باورپذیرتر خواهد بود.
حالا از خودتان بپرسید به چه اهدافی میخواهید در زندگیتان برسید و برایش عبارات تشکیلی یا همان سوالهای درست پیدا کنید.
آخرین نظرات: